خور و بیابانک
خور و بیابانَک، شهرستانی واقع در کنارۀ جنوبی کویر مرکزی ایران، در شمال شرقی استان اصفهان. این شهرستان با جمعیتی حدود 800‘ 17 تن (1390 ش / 2011 م)، در 1392 ش، متشکل از یک بخش مرکزی، 3 دهستان به نامهای بیابانک، جندق و نخلستان، 3 شهر به نامهای خور، جندق و فرخی، و 21 آبادی دارای سکنه بوده است («درگاه ... »، بش ؛ نشریه ... ، بش ). بیشتر زمینهای این شهرستان شورهزار و پوشیده از شن است و در برخی از نقاط آن چراگاه وجود دارد و انواعی از گیاهان طبی و صنعتی در سالهای بارندگی در کوهسارهای آنجا میروید (کیهان، 2 / 487).
کشاورزی و آبیاری
کشاورزی در روستاهای بیابانک اندک، و به تناسب آبدهی قناتها و چشمهسارها رونق دارد. آب از قنات تأمین میگردد، اما دشتستان ایراج و چند روستای دیگر از چشمهسارها آبیاری میشوند. 3 رشته قنات معروف به نامهای دهزیر، کلاغو و غفورآباد، نخلستانها و کشتزارهای وسیع خور را آبیاری میکند. سیستم آبیاری در هریک از روستاها متفاوت است و با نظمی کاملاً دقیق صورت میگیرد. هنوز در همۀ روستاها آبیاری ساعتی جایگزین روشهای سنتی نشده است. محصول اصلی کشاورزی در این شهرستان خرما بوده است، چنانکه در هریک از روستاهـا نوعـی از خرمـای مرغـوب بـه دست میآمد: قَسْب در مهرجان، کرمانی در گرمه، خارک در بیاضه، و سَهِشْکِن در خور. محصولات دیگر منطقه نیز شامل جو، گندم، ارزن و برخی حبوبات چون عدس و پارهای محصولات صحرایی چون انغوزه و کتیرا ست (یغمایی، «واحه ... »، 57). نخلستانهای وسیع منطقۀ بیابانک در اثر برف سنگین و سرمای دهشتناک زمستان 1386 ش تقریباً بهکلی از میان رفته و آنچه اکنون برجا ست، بقایای درختهایی است که از سرما در امان ماندهاند (آلداود، تحقیقات ... ).
شهرستان خور و بیابانک هوایی کویری و گرم، اما زمستان کوتاه و گاه بسیار سرد دارد. میزان بارندگی در آن بسیار کم است و محصولات زمینهای کشاورزی ــ که از قنات آبیاری میشوند ــ بیشتر شامل خرما، جو، گندم، ذرت و اندکی انار و سنجد است. در روستاهای جنوبی چون ایراج، اردیب و بیاضه اندکی میوهجـات و محصولات صیـفی هم به دسـت میآید (نک : حکمت، بر ساحل ... ، 24- 28).
در این شهرستان چند رشتهکوه و یا کوه منفرد وجود دارد که عبارتاند از: کوههای عروسان (آرسون) کورهگز و پیشگزو در شمال شهرستان در حوالی جندق و نزدیکی کویر، کوه گُمبَئین در غرب خور، کوه تَشتاب در شرق، سیاهکوه که از انارک تا بیاضه امتداد دارد، و نیز کوههای قلهاسب و آفرین در سمت جنوب خور (نوئین، 10-11).
پیشینۀ تاریخی
خور و بیابانک سرزمینی است کهن که بـه گمان بسیار، دیرینگی آن به روزگاران پیش از اسلام میرسد. ناصر خسرو از این سرزمین با نام «بیابان» یاد کرده که به نوشتۀ او شامل 10 تا 12 پارچه آبادی بوده است (ص 167). بیشتر جغرافیانویسان نخستین سدههای اسلامی به شماری از آبادیهای این ناحیه که تا به امروز نیز پابرجا هستند، اشاره کردهاند. اهمیت این آبادیها از دیرباز بهسبب جایداشتن آنها بر سر راههای ارتباطی بود که از بیابانی خشک و بیآبوعلف، میان خراسان، اصفهان و فارس میگذشت. این دسته از جغرافیانویسان از مهمترین ناحیۀ این سرزمین با نام «سده / سهده» یاد کردهاند. این 3 روستا شامل بیادق / پیاده (بیاضۀ کنونی)، جَرْمَق (گرمۀ کنونی) و ارابه (اردیب یا ایراج کنونی) بوده است. این 3 آبادی بر روی هم حدود 000‘1 تا 000‘2 تن جمعیت، و درختان و چهارپایان بسیار داشتهاند و برای آنکه کاروانیان راه گم نکنند، در فاصلۀ هر دو فرسنگ، یک آبانبار گنبدی که با آب باران پر میشد، ساخته شده بود تا به هنگام گرما و سرما رهگذران در آنجا بیاسایند (نک : اصطخری، 231؛ ابنحوقل، 405؛ اشکال ... ، 157؛ مقدسی، 493-494؛ ناصر خسرو، 167- 168). به نوشتۀ ناصر خسرو، در بیاضه دژی کوچک وجود داشته که حاکم منطقه، نایبی از جانب خود در آنجا نشانده بود تا راهها را ایمن نگه دارد (ص 168). بیاضه در آن روزگار از مضافات طبس بود و همچون آنجا از مراکز اسماعیلیه به شمار میرفت (آلداود، کتابشناسی، 77).
رشیدالدین فضلالله هنگام بـرشمردن املاک متعلق بـه خود از طبس و جندق در کنار هم نام برده است (ص 232). از تقسیمبندی او برمیآید که ناحیۀ بیابانک در عصر او در شمار توابع طبس بوده است. در متون عصر صفویه گاه بهمناسبت، نامی از این منطقه به میان آمده، مخصوصاً محمد مفید مستوفی بافقی (3(1) / 276، 279، 293، 487) و ملا جلال منجم (ص 238) مطالبی دربارۀ این ناحیه نوشتهاند. شاه عباس اول صفوی نخستین پادشاهی است که هنگام سفر پیاده به مشهد از آنجا عبور کرده است. در روایات شفاهی مردم خور، داستانی وجود دارد مبنیبر آنکه شاه هنگام توقف در خور، آبانباری برای اهالی ساخته است. این آبانبار اکنون دایر، و از خرابـی مصون مانده و مشهور بـه «حوض شاه» است (آلداود، همان، 50)؛ اما ملا جلال منجم که گزارش روزانۀ سفر شاه را نوشته است، اشاره میکند کـه شاه عبـاس از نزدیکی خور گـذشتـه و در آنجا اقامـت نکرده است (همانجا). محمدجعفر نائینی ــ متخلص بـه طرب ــ نیـز گزارش حملۀ میـر رفیع عرب عامری ــ از خوانین نـاحیۀ بیابانک ــ به یزد را به همراه شرحی دربـارۀ جغرافیـای این منطقـه در کتـاب خـود وارد ساختـه است (ص 387- 388). مؤلف دیگر عصر قاجار، زینالعابدین صفوی گنجـوی ــ نویسنـدۀ کتـاب ناشناختۀ تحفة الالباء که تـاکنون بـه چـاپ نرسیده ــ با تفصیل بیشتر، مطالبی دربارۀ بیابانک و جندق به نقل از یغمای جندقی آورده است (ص 106).
در کتابهای دورۀ قاجار و منابع رسمی و دیوانی آن عصر، از این ناحیه با نام «قرای سبعه» نام بردهاند؛ ازجمله محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در مرآة البلدان (4 / 2260-2261)، و نویسندگان دیگر این دوره نام این روستاهای هفتگانه را در آثار خـود چنین ذکر کردهاند: خور (مرکز)، جندق، فرخی، مهرجان، بیاضه، اردیب، و ایـراج. قریـۀ دیگر کـه در اواخـر عصر ناصرالدین شاه بـه دست علیاصغر بیک یاور احداث شده است، «چاه ملک» نام دارد که بر سر راه خور به جندق قرار گرفته و امروزه روستایی آباد و پررونق است.
نام رسمی ناحیۀ بیابانک تا اوایل عصر رضا شاه جندق و بیابانک، یا بیابانک بود، اما از این زمان به بعد نام آن به «خور و بیابانک» تغییر یافت. در این زمان، چندی مستقل از شهرها و ولایات مجاور بود و حاکم آن از تهران تعیین میشد؛ سپس به شهرستان نائین ملحق گردید، تا آنکه در 1388 ش، خور و بیابانک از نائین جدا شد و بهعنوان شهرستانی مستقل در استان اصفهان شناخته شد (آلداود، تحقیقات).
جندق نامآورترین روستای منطقه که امروزه بهصورت شهری کوچک درآمده، از قدیم شهرت بیشتری داشته و با اینکه امروزه خور مرکزیت پیدا کرده، اما جندق از اشتـهار بیشتـری برخوردار است. جندقیها برخلاف ساکنان روستاهای دیگر، گویش خاصی ندارند و به زبان فارسی فصیح سخن میگویند.
خور و بیابانک را میتوان کویریترین منطقۀ ایران به شمار آورد؛ از هر طرف تا شهرهای بزرگ حدود 300 کمـ فاصله دارد. کویر بزرگ نمک از ضلع شمالی آن آغاز میشود و تا سمنان و دامغان، و از سوی دیگر تا طبس امتداد مییابد (آلداود، تحقیقات). در قدیم جادههایی کاروانرو وجود داشته که از وسط کویر عبور میکردند و جوانب مختلف آن را به هم متصل مینمودند؛ اما گذر از این جادهها بهسختی صورت میگرفته، و تنها با شتر ممکن بوده است. برخی از این جادهها مالرو، و محل عبور کاروانهای امتعه و کالاهای بازرگانی بود که از شمال به جنوب ایران، یا بهعکس تردد داشتهاند (نک : هدین، 301-311، 380-393).
آثار باستانی و تاریخی
در این منطقه چند اثر باستانی و تـاریخی وجود دارد؛ ازجمله: آتشگاه ساسانی در نخلک؛ خرابهای بر سر کوه «پشتۀ قدپا» در جنوب خور؛ «گنبد هشتدر» در جندق؛ دژ اردبیل یا زندان انوشیروان در جندق؛ قلعۀ بیاضه؛ دخمۀ گبرها در گرمه؛ و قلعهای خرابه بر فراز کوه ایراج. از بناهای مهم دوران اسلامی نیز میتوان به اینها اشاره کرد: بقعۀ امامزاده سید داوود، در خور؛ مسجد جامع خور؛ حوض شاه و حوض ملا منسوب به شاه عباس، در همانجا؛ حسینیۀ خور با طوق علم آن، مورخ 974 ق؛ گنبد آرامگاه حبیب یغمایی در همانجا؛ مسـجد جامع فرخی، ساختۀ 1249 ق؛ بقعۀ امامزاده ابومحمد و درخت زیتون کهنسال آن، در بیاضه؛ مسجد قلعۀ جندق؛ خانقاه در همانجا؛ سنگقبر مورخ 670 ق، در همانجا؛ دیوانخانۀ امیر اسماعیل خان عرب عامری، در اردیب؛ مقبرۀ ذوالفقار خان عامری، در همانجا؛ امامزاده جنید با گچکاری مورخ 1262 ق، در گرمه؛ مزار شمسالدین حاجی محمد شاه مورخ 727 ق، در مهرجان (افشار، 235- 238).
قلعۀ کهنسال جندق که هنوز هم در وسط روستا نمایان است، نمودار دیرینگی آنجا ست. این قلعه بر روی هم 12 برج 22 متری داشته که امروزه بیشتر آنها فروریخته است؛ اما مسجد کهن داخل قلعـه همچنـان محفـوظ مانده و زیلویی بـافت سال 960 ق در آن افکنده شده است (حکمت، «جندق ... »، 88- 89).
روستای کهن دیگر، بیاضه است که در جنوبیترین منطقۀ بیابانک قرار گرفته است و قلعهای کهنسال گویا از دوران پیش از اسلام در آن وجود دارد. قلعۀ بیاضه تماماً از خشت و گل، و بیشتر قسمتهای آن پنجطبقه است. بنای تاریخی دیگر این روستا، مقبرۀ امامزاده ابومحمد ابراهیم است که طبق روایات محلی، هنگام عبور از آنجا به دست ساکنان زردشتی به قتل رسیده است. دربارۀ این درگیری، سندی کهن وجود دارد که ریچارد فرای هنگام سفر به بیابانک در 1330 ش آن را ملاحظه کرده است (نک : ص 531)، اما اکنون در دست نیست.
آموزش و پرورش
نخستین مدرسه به شکل نوین را حبیب یغمایی در 1305 ش تأسیس کرد. این مدرسه بهصورت ملی اداره میشد و بودجۀ آن را ادارۀ اوقاف محل تأمین میکرد. یغمایی نام مدرسه را به احترام استادش، ابوالحسن فروغی، «مدرسۀ فروغی» نهاد. این مدرسه دو سال دایر بود و سپس با انتصاب یغمایی به ریاست فرهنگ سمنان، نخستین مدرسۀ دولتی خور با نام «هنر» در 1306 ش شروع به کار کرد (یغمایی، «مدرسه ... »، 368-370؛ یوسفی، 35 بب ). از آن زمان تاکنون بهتدریج بر شمار مدارس و مراکز دیگر آموزشی منطقه افزوده شده است، به گونهای که امروزه خور دارای چندین مدرسۀ ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان، مراکز پیشدانشگاهی و یک شعبۀ دانشگاه پیام نور است. از تأسیسات فرهنگی دیگر آنجا کتابخانۀ عمومی حبیب یغمایی است که در 1349 ش توسط وی تأسیس، و سپس ادارۀ آن به وزارت فرهنگ و هنر واگذار شده است (آلداود، تحقیقات).
مآخذ
آلداود، علی، تحقیقات میدانی؛ همو، کتابشناسی توصیفی خور و بیابانک، تهران، 1384 ش؛ ابنحوقل، محمد، صورة الارض، لیدن، 1939 م؛ اشکال العالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ کهن علی بن عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، تهران، 1368 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، لیدن، 1927 م؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1368 ش؛ افشار، ایرج، «فهرست آثار تاریخی بیابانک»، یزدنامه، تهران، 1377 ش، ج 2؛ بافقی، محمد مفید، مختصر مفید، ویسبادن، 1340 ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ همو، «جندق، زندگی در تار و پود قالی»، ماهنامۀ زمان، تهران، 1377 ش، شم 21؛ «درگاه ملی آمار»، آمار (مل )؛ رشیدالدین فضلالله، مکاتبات رشیدی، به کوشش محمد شفیع، لاهور، 1364 ق / 1945 م؛ صفوی گنجوی، علی، تحفة الالباء، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، شم 513‘2؛ فرای، ریچارد، «سفر بیابانک و سیستان و بلوچستان»، ماهنامۀ دانش، تهران، 1330 ش، س 2، شم 10-11؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، لیدن، 1906 م؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، 1366 ش؛ ناصر خسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356 ش؛ نائینی، محمدجعفر، جامع جعفری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1353 ش؛ نشریۀ دفتر تقسیمات کشوری، معاونت سیاسی ـ اجتماعی وزارت کشور، تهران، 1392 ش؛ نوئین، بهروز و مرتضى محبی، جغرافیای خور، اصفهان، 1378 ش؛ هدین، سون، کویرهای ایران، ترجمۀ پرویز رجبی، تهران، 1355 ش؛ یغمایی، حبیب، «مدرسۀ فروغـی در بلـوک جندق و بیابانک»، ماهنامۀ ارمغـان، تهران، 1305 ش، س 7، شم 6- 7؛ همو، «واحۀ جندق و بیابانک یا کویرنشینان مرکزی»، ماهنامۀ مردمشناسی، تهران، 1337 ش، دورۀ 2؛ یوسفی، مهدی، گذری بر تاریخچۀ آموزش و پرورش منطقۀ خور و بیابانک، اصفهان، 1377 ش؛ نیز:
Amar , www.amar.org.ir / default.aspx?tabid=1603.